آخر الزمان

ساخت وبلاگ

امکانات وب

-->-->-->

كد موسيقي براي وبلاگ

علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را

که به ماسوا فکندي همه سايه‌ي هما را

دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بين

به علي شناختم به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علي گرفته باشد سر چشمه‌ي بقا را

مگر اي سحاب رحمت تو بباري ارنه دوزخ

به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

برو اي گداي مسکين در خانه‌ي علي زن

که نگين پادشاهي دهد از کرم گدا را

بجز از علي که گويد به پسر که قاتل من

چو اسير تست اکنون به اسير کن مدارا

بجز از علي که آرد پسري ابوالعجائب

که علم کند به عالم شهداي کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز ميان پاکبازان

چو علي که ميتواند که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحيرم چه نامم شه ملک لافتي را

بدو چشم خون فشانم هله اي نسيم رحمت

که ز کوي او غباري به من آر توتيا را

به اميد آن که شايد برسد به خاک پايت

چه پيامها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تويي قضاي گردان به دعاي مستمندان

که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چوناي هردم ز نواي شوق او دم

که لسان غيب خوشتر بنوازد اين نوا را

«همه شب در اين اميدم که نسيم صبحگاهي

به پيام آشنائي بنوازد و آشنا را»

ز نواي مرغ يا حق بشنو که در دل شب

غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهريارا

 

شهريار

آخر الزمان...
ما را در سایت آخر الزمان دنبال می کنید

برچسب : علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را , نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 431 تاريخ : شنبه 30 دی 1391 ساعت: 18:12

ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺻﺒﺢ ﻋﺮﻭﺳﯽ، ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﺭﻭﯼ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﻨﻨﺪ، ﺍﺑﺘﺪﺍ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﺴﺮ ﺁﻣﺪﻧﺪ. ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩ. ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺑﻌﺪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮﺁﻣﺪﻧﺪ. ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ. ﺍﺷﮏ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ نتوانست خود را كنترل كند ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﮔﻔﺖ: ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻮﻥ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﻨﻢ. ﺷﻮﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ  ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﯾﺸﺎﻥ ﮔﺸﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺖ.

ﺳﺎﻟﻬﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺩ. ﭘﻨﺠﻤﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺷﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ. ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪ، ﭘﺪﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﺮﺩ، ﭼﻨﺪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺑﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﻣﻔﺼﻠﯽ ﺩﺍﺩ. ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺘﻌﺠﺒﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﻋﻠﺖ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺷﺎﺩﯼ ﻭﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﻣﺮﺩ ﺑﺴﺎﺩﮔﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦﻫﻤﻮﻥ ﮐﺴﯿﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻪ

آخر الزمان...
ما را در سایت آخر الزمان دنبال می کنید

برچسب : (وفاي دختر) به سلامتي همه دختراي با محبت, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 395 تاريخ : شنبه 30 دی 1391 ساعت: 17:57

به سلامتی پدری که نمی‌توانم را در چشمانش زیاد دیدیم ولی از زبانش هرگز نشنیدم …!!!

 

به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید، اما واسه خیلی ها پدری کرد.

 

به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه‌اش، اما بچه‌اش خجالت میکشه به دوستاش بگه این پدرمه!

 

سلامتی اون پدری که شادی شو با زن و بچش تقسیم میکنه اما غصه‌ها شو با سیگار و دود سیگارش . . .

 

به سلامتی پدری که کفِ تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچش کف خونه کسی رو جارو نزنن..

 

همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم، که با هر بار تراشیده‌شدن، کوچک و کوچک تر میشود… ولی پدر … یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …

 

پدرم هر وقت میگفت درست میشود… تمام نگرانی‌هایم به یک باره رنگ میباخت…!

 

وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه…

 

و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه‌های تو هستش، دلت میخواد بمیری

 

پدرم، تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته‌ها هم میتوانند مرد باشند! به سلامتی هرچی پدره

 

به سلامتی اون پدری که هنگام تراشیدن موی کودک مبتلا به سرطانیش گریه‌ی فرزندش رو دید ماشین رو داد به دستش در حالی که چشمانش پر از گریه بود گفت: حالا تو موهای منو بتراش!

 

خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار میشود اما زودتر از او به خانه بر میگردد به سلامتی هرچی پدره

آخر الزمان...
ما را در سایت آخر الزمان دنبال می کنید

برچسب : سلامتي تمام پدرهاي خوب و مهربون (آنهاي كه نعمت پدر بالاي سرتون هست قدرشون بدونيد), نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 442 تاريخ : شنبه 30 دی 1391 ساعت: 17:55

زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می خواست او همان جا بماند.

از حرف های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است.در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم. یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس می خواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است. در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانه شان زنگ می زد. صدای مرد خیلی بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده می شد. موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمی کرد :گاو و گوسفند ها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون می روید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درس ها چطور است؟ نگران ما نباشید. حال مادر دارد بهتر می شود. بزودی برمی گردیم…


چند روز بعد پزشک ها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند. زن پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و درحالی که گریه می کرد گفت: « اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچه ها باش.» مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: «این قدر پرچانگی نکن.» اما من احساس کردم که چهره اش کمی درهم رفت. بعد از گذشت ده ساعت که زیرسیگاری جلوی مرد پر از ته سیگار شده بود، پرستاران، زن بی حس و حرکت را به اتاق رساندند. عمل جراحی با موفقیت انجام شده بود. مرد از خوشحالی سر از پا نمی شناخت و وقتی همه چیز روبراه شد، بیرون رفت و شب دیروقت به بیمارستان برگشت. مرد آن شب مثل شب های گذشته به خانه زنگ نزد. فقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بی هوش بود. صبح روز بعد زن به هوش آمد. با آن که هنوز نمی توانست حرف بزند، اما وضعیتش خوب بود. از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد. زن می خواست از بیمارستان مرخص بشود و مرد می خواست او همان جا بماند. همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد. هر شب، مرد به خانه زنگ می زد. همان صدای بلند و همان حرف هایی که تکرار می شد. روزی در راهرو قدم می زدم. وقتی از کنار مرد می گذشتم داشت می گفت: گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید. حال مادر به زودی خوب می شود و ما برمی گردیم.
یک بار اتفاقی نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست. مرد درحالی که اشاره می کرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا این که مکالمه تمام شد. بعد آهسته به من گفت: خواهش می کنم به همسرم چیزی نگو. گاو و گوسفندها را قبلا برای هزینه عمل جراحیش فروخته ام. برای این که نگران آینده مان نشود، وانمود می کنم که دارم با تلفن حرف می زنم.
در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن برای خانه نبود، بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود. از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی که بین شان بود، تکان خوردم. عشقی حقیقی که نیازی به بازی های رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد و شمع روشن کردن و کادو پیچی و از اینجور جفنگ بازیها نداشت، اما قلب دو نفر را گرم می کرد

آخر الزمان...
ما را در سایت آخر الزمان دنبال می کنید

برچسب : ماجرای عشق واقعی, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 463 تاريخ : شنبه 30 دی 1391 ساعت: 17:51


روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت: اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن.
فرعون یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد و همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد.
فرعون پرسید کیستی؟ ناگهان دید که شیطان وارد شد.
شیطان گفت: خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست. سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد!
بعد خطاب به فرعون گفت: من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم آنوقت تو با این همه حقارت ادعای خدایی می کنی؟


آخر الزمان...
ما را در سایت آخر الزمان دنبال می کنید

برچسب : فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 299 تاريخ : شنبه 30 دی 1391 ساعت: 17:43




روزي يك مرد ثروتمند، پسر بچه كوچكش را به يك ده برد تا به او نشان دهد مردمي كه در آنجا زندگي مي كنند چقدر فقير هستند. آنها يك روز و يك شب را در خانه محقر يك روستايي به سر بردند.
در راه بازگشت و در پايان سفر، مرد از پسرش پرسيد: «نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟»
پسر پاسخ داد: «عالي بود پدر!»
پدر پرسيد: «آيا به زندگي آنها توجه كردي؟»
پسر پاسخ داد: «فكر مي كنم!»
پدر پرسيد: «چه چيزي از اين سفر ياد گرفتي؟»
پسر كمي انديشيد و بعد به آرامي گفت: «فهميدم كه ما در خانه يك سگ داريم و آنها چهار تا. ما در حياطمان فانوسهاي تزئيني داريم و آنها ستارگان را دارند. حياط ما به ديوارهايش محدود مي شود اما باغ آنها بي انتهاست!»
در پايان حرفهاي پسر، زبان مرد بند آمده بود. پسر اضافه كرد: «متشكرم پدر كه به من نشان دادي ما واقعا چقدر فقير هستيم!»

آخر الزمان...
ما را در سایت آخر الزمان دنبال می کنید

برچسب : داستان فقر , نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 396 تاريخ : شنبه 30 دی 1391 ساعت: 17:39

 


 

 عکس سه داستان کوتاه جالب و خواندنی


 

کشیشی در اتوبوس نشسته بود که یک ولگرد مست و لایعقل سوار شد و کنار او نشست

 

مردک روزنامه ای باز کرد و مشغول خواندن شد و بعد از مدتی از کشیش پرسید

 

پدر روحانی روماتیسم از چی ایجاد میشود؟

 

کشیش هم موعظه را شروع کرد و گفت روماتیسم  حاصل مستی و میگساری و بی بند و باری است

 

مردک با حالت منفعل  دوباره سرش گرم روزنامه خودش شد

 

بعد کشیش از او پرسید  تو حالا چند وقت است که روماتیسم داری؟

 

مردک گفت من روماتیسم ندارم

 

اینجا نوشته است پاپ اعظم دچار روماتیسم بدی است

 

نکته:

پیش از پاسخ دادن مطمئن شوید سئوال را به خوبی متوجه شده اید  و جواب آنرا می دانید !


آخر الزمان...
ما را در سایت آخر الزمان دنبال می کنید

برچسب : داستان کوتاه “کشیش و رماتیسم”, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 399 تاريخ : شنبه 30 دی 1391 ساعت: 16:42



مسلم در صحیح خود درباب تیمم از چهار طریق از عبدالرحمن بن ابزی نقل کرده است :شخصی پیش عمر آمد وگفت:من جنب شده بودم وآبی نیافتم،عمر گفت :نماز نخوان .عمار گفت ای عمر یادت نیست که من وتو در جنگی بودیم ،جنب شدیم وآب برای وضو نداشتیم، تو نماز نخواندی اما من خود را در خاک غلطانده ونماز خواندم.وبعد پیامبر(ص) کار مرا تأیید فرمود ونحوه صحیح تیمم را نیز به ما آموخت؟ عمر گفت: ای عمار از خدا بترس.و عمار گفت اگر دوست نداری دیگر این حدیث را نقل نمی کنم.آدرس صحیح مسلم-[355/1ح112]کتاب الحیض . مسند احمد حنبل-ج4ص265یا [5/329ح1786

آخر الزمان...
ما را در سایت آخر الزمان دنبال می کنید

برچسب : دیدگاه عمر درباره کسی که آب برای وضو نداشته باشد, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 293 تاريخ : شنبه 30 دی 1391 ساعت: 16:14


حافظ عبدالرزاق در مصنف[7/350،ح13444]آورده است<عبدبن حمید وابن منذر به اسناد خودشان از دؤلی نقل کرده اند:زنی که بچه شش ماهه به دنیا آورده بود پیش عمربن خطاب آوردند،عمر دستور داد او را سنگسار کنند.خواهرش پیش علی بن ابیطالب[علیه السلام ]رفت و گفت:عمربن خطاب میخواهد خواهرم را بی گناه سنگسار کند، تو را به خدا قسم میدهم اگر می شود برای او عذری آورد به من بگو.پس باب علم نبی(ص) علی (ع) فرمود:برای او عذری هست.پس آن زن تکبیری گفت که عمر وحاضران نزد او شنیدند. سپس نزد عمر رفت وگفت علی علیه السلام معتقد است که برای خواهرم عذری هست.عمر کسی را نزد حضرت فرستاد تا بداند که عذر چیست؟علی علیه السلام فرمود:خداوند میفرماید"والوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین"بقره233مادران فرزندان خودرا دو سال تمام شیر می دهند.
ونیز میفرماید:(وحمله وفصاله ثلاثون شهرا)احقاف15ودوران حمل واز شیر باز گرفتنش سی ماه است.
ومیفرماید)وفصاله فی عامین)لقمان14ودوران شیر خوارگی او در دو سال پایان می یابد
.
حال از کنار هم قرار دادن این آیات بدست می آید که مدت بارداری درآیه (وحمله وفصاله ثلاثون شهرا)شش ماه فرض شده است.زیرا دوران شیر خوارگی 24ماه است وبا کم کردن این رقم از رقم 30 ماه ، به رقم 6 ماه که اقل حاملگی است دست می یابیم .
در این هنگام عمر آن زن را رها کرد. راوی می گوید که پس از آن به ما خبر رسید که از آن زن فرزند 6ماهه دیگری هم متولد شده است.(لازم به ذکر است که در زمان عثمان هم چنین اتفاقی افتاد وعثمان حکم سنگسار زن را صادر نمود. واین خبر به گوش امیرالمومنین علی علیه السلام رسید لذا حضرت رفت وبه عثمان موضوع را یاداور شد.وعثمان دستور لغو حکم را صادر کرد.ولی دیر شده بود وآن زن بیگناه سنگسار وقربانی نادانی خلیفه شد

آخر الزمان...
ما را در سایت آخر الزمان دنبال می کنید

برچسب : جهل عمربن خطاب به قرآن, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 334 تاريخ : شنبه 30 دی 1391 ساعت: 16:11

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.

اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!

دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی !

سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی !!!

پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟

لقمان جواب داد :

اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد .

اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است .

و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست...


آخر الزمان...
ما را در سایت آخر الزمان دنبال می کنید

برچسب : پند های لقمان به پسرش, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 391 تاريخ : چهارشنبه 27 دی 1391 ساعت: 15:23

سلام دوستان

امروز میخوام معنی سوره ی نور از آیه 30 تا 40 رو بزارم ببین خدا چی گفته ...

به مؤمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگيرند، و عفاف خود را حفظ كنند؛ اين براى آنان پاكيزه‏تر است؛ خداوند از آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است! (30)


و به آنان با ايمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس‏آلود) فروگيرند، و دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را -جز آن مقدار كه نمايان است- آشكار ننمايند و (اطراف) روسرى‏هاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود)، و زينت خود را آشكار نسازند مگر براى شوهرانشان، يا پدرانشان، يا پدر شوهرانشان، يا پسرانشان، يا پسران همسرانشان، يا برادرانشان، يا پسران برادرانشان، يا پسران خواهرانشان، يا زنان هم‏كيششان، يا بردگانشان (كنيزانشان)، يا افراد سفيه كه تمايلى به زن ندارند، يا كودكانى كه از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نيستند؛ و هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينت پنهانيشان دانسته شود (و صداى خلخال كه برپا دارند به گوش رسد). و همگى بسوى خدا بازگرديد اى مؤمنان، تا رستگار شويد! (31)


مردان و زنان بى‏همسر خود را همسر دهيد، همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را؛ اگر فقير و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بى‏نياز مى‏سازد؛ خداوند گشايش‏دهنده و آگاه است! (32)


و كسانى كه امكانى براى ازدواج نمى‏يابند، بايد پاكدامنى پيشه كنند تا خداوند از فضل خود آنان را بى‏نياز گرداند! و آن بردگانتان كه خواستار مكاتبه (قرار داد مخصوص براى آزاد شدن) هستند، با آنان قرار داد ببنديد اگر رشد و صلاح در آنان احساس مى‏كنيد (كه بعد از آزادى، توانايى زندگى مستقل را دارند)؛ و چيزى از مال خدا را كه به شما داده است به آنان بدهيد! و كنيزان خود را براى دستيابى متاع ناپايدار زندگى دنيا مجبور به خود فروشى نكنيد اگر خودشان مى‏خواهند پاك بمانند! و هر كس آنهارا (بر اين كار) اجبار كند، (سپس پشيمان گردد، ) خداوند بعد از اين اجبار آنها غفور و رحيم است! (توبه كنيد و بازگرديد، تا خدا شما را ببخشد! ) (33)


ما بر شما آياتى فرستاديم كه حقايق بسيارى را تبيين مى‏كند، و اخبارى از كسانى كه پيش از شما بودند، و موعظه و اندرزى براى پرهيزگاران! (34)


خداوند نور آسمانها و زمين است؛ مثل نور خداوند همانند چراغدانى است كه در آن چراغى (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گيرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون يك ستاره فروزان، اين چراغ با روغنى افروخته مى‏شود كه از درخت پربركت زيتونى گرفته شده كه نه شرقى است و نه غربى؛ (روغنش آنچنان صاف و خالص است كه) نزديك است بدون تماس با آتش شعله‏ور شود؛ نورى است بر فراز نورى؛ و خدا هر كس را بخواهد به نور خود هدايت مى‏كند، و خداوند به هر چيزى داناست. (35)


(اين چراغ پرفروغ) در خانه‏هايى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده ديوارهاى آن را بالا برند (تا از دستبرد شياطين و هوسبازان در امان باشد)؛ خانه‏هايى كه نام خدا در آنها برده مى‏شود، و صبح و شام در آنها تسبيح او مى‏گويند... (36)


مردانى كه نه تجارت و نه معامله‏اى آنان را از ياد خدا و برپاداشتن نماز و اداى زكات غافل نمى‏كند؛ آنها از روزى مى‏ترسند كه در آن، دلها و چشمها زير و رو مى‏شود. (37)


(آنها به سراغ اين كارها مى‏روند) تا خداوند آنان را به بهترين اعمالى كه انجام داده‏اند پاداش دهد، و از فضل خود بر پاداششان بيفزايد؛ و خداوند به هر كس بخواهد بى حساب روزى مى‏دهد (و از مواهب بى‏انتهاى خويش بهره‏مند مى‏سازد). (38)


كسانى كه كافر شدند، اعمالشان همچون سرابى است در يك كوير كه انسان تشنه از دور آن را آب مى‏پندارد؛ اما هنگامى كه به سراغ آن مى‏آيد چيزى نمى‏يابد، و خدا را نزد آن مى‏يابد كه حساب او را بطور كامل مى‏دهد؛ و خداوند سريع الحساب است! (39)


يا همچون ظلماتى در يك درياى عميق و پهناور كه موج آن را پوشانده، و بر فراز آن موج ديگرى، و بر فراز آن ابرى تاريك است؛ ظلمتهايى است يكى بر فراز ديگرى، آن گونه كه هر گاه دست خود را خارج كند ممكن نيست آن را ببيند! و كسى كه خدا نورى براى او قرار نداده، نورى براى او نيست! (40)

آخر الزمان...
ما را در سایت آخر الزمان دنبال می کنید

برچسب : ببین خدا چی گفته , نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 439 تاريخ : چهارشنبه 27 دی 1391 ساعت: 15:18

سلام دوستان .

تا حالا براتون پیش اومده  که هی دعا کنید و براورده نشه ؟

تا حالا فکر کردید که مشکل کار کجاست ؟

خدا وکیلی خودم عمل کردم و جواب گرفتم

فقط و فقط

شرط استجابت دعا ،  ترک معصیت است


آخر الزمان...
ما را در سایت آخر الزمان دنبال می کنید

برچسب : شرط استجابت دعا, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 379 تاريخ : چهارشنبه 27 دی 1391 ساعت: 15:04

معناى كلمه سُوره؛ از ريشه لغوى، "سُُور" گرفته شده است. سُورِة به معنى؛ "رفعت و منزلت" است. باروى شهر را "سُور" مى نامند. سُوره بخشى از قرآن است، همانند شهرى كه حصار و ديواره اى، آن را از قسمت هاى ديگر جدا مى كند.(1)

1- فاتحه[گشاينده]
2- بقره[گاو ماده]
3- آل عمران[خانواده حضرت عمران(ع)]
4- نساء[زنان]
5- مائده[سفره و خوان غذا]
6- انعام[احشام و چهار پايان]
7- اعراف[جائى است ميان بهشت و جهنم]
8- انفال[منابع و ثروت هاى عمومى در طبيعت]
9- توبه[بازگشت]
10- يونس[نام يكى از پيامبران]
11- هود[نام يكى از پيامبران]
12- يوسف[نام يكى از پيامبران]
13- رعد[غرش آسمان و ابر]
14- ابراهيم[نام يكى از انبياء]
15- حجر[نام سرزمين قوم ثمود]
16- نحل[زنبور عسل]
17- اسراء[حركت شبانه]
18- كهف[غار]
19- مريم[مادر حضرت عيسى(ع)]
20- طه[رمزى است خطاب به پيامبر اسلام(ص)]
21- انبياء[پيامبران]
22- حجّ[قصد و آهنگ و نام يكى از عبادات اسلامى كه از فروع دين است.]
23- مؤمنون[ايمان آوردگان]
24- نور[روشنایی و روشنی]
25- فرقان[جدا كننده]
26- شعراء[شاعران]
27- نمل[مورچه]
28- قصص[قصّه]
29- عنكبوت[تننده ی معروف که به فارسی"کارتنه"گویند و آن جانوری کوچک است که، از لعاب دهان خود نخ هایی می تند و به وسیله ٔ آن طعام خود را شکار می کند و برای خود خانه می سازد.]
30- روم[نام كشورى است.]
31- لقمان[نام مردی حکیم که اصلش حبشی بوده و در روزگار داود می زیسته است]
32- سجده[سجده كردن]
33- احزاب[حزب ها و گروه ها]
34- سبا[نام شهری که بلقیس دختر هدهاد در کشور یمن، پادشاه آن بود. او به عقد حضرت سلیمان(ع) در آمد[
35- فاطر[شكافنده، پديد آورنده]
36- يس[از حروف رمز قرآن و خطاب به پيامبر(ص)]
37- صافّات[به صفّ كشيده ها]
38- ص[از حروف مقطع رمز]
39- زمر[جمع زمره: گروه ها و دسته ها]
40- مؤمن[ايمان آورنده]
41- فصّلت[بخش بخش و فصل فصل شده]
42- شورى[مشورت و هم فكرى و نظر خواهى]
43- زخرف[زينت و زيور]
44- دُخان[دود]
45- جاثيه[به زانو افتاده]
46- احقاف[نام سرزمين قوم عاد در نزديكى يمن]
47- محمّد(ص)[نام پيامبر بزرگ اسلام(ص)]
48- فتح[پيروزى]
49- حجرات[حجره ها و اطاق ها]
50- ق[از حروف رمز اوائل سوره ها]
51- ذاريات[پراكنده كنندگان]
52- طور[نام کوهی که حضرت موسی(ع) برای مناجات با خدا به آن جا رفت]
53- نجم[ستاره]
54- قمر[ماه]
55- رحمن[بخشنده]
56- واقعه[پيش آمد، حادثه]
57- حديد[آهن]
58- مجادله[گفت و گو و جَدَل]
59- حشر[بيرون آمدن، بر انگيخته شدن]
60- ممتحنه[زن امتحان شده]
61- صفّ[رديف و صفّ]
62- جمعه
63- منافقون[دو چهره ها]
64- تغابن[گول خوردگى و حسرت و خسران]
65- طلاق[رها ساختن و طلاق دادن زن]
66- تحريم[حرام و ممنوع ساختن]
67- ملك[فرمانروائى]
68- قلم
69- حاقّه[آن چه سزاوار و مسلم و حقّ است]
70- معارج[نردبان ها، رتبه هاى بالا برنده]
71- نوح[از پيامبران بزرگ]
72- جن[موجودى نامرئى با ويژگي هائى عجيب]
73- مزمّل[گليم به خود پيچيده]
74- مدثّر[جامه به خود پيچيده]
75- قيامت[برخاستن]
76- دهر[روزگار، دوران]
77- مرسلات[فرستاده شده ها]
78- نبا[خبر]
79- نازعات[آنها كه از روى قوت مى كشند]
80- عبس[چهره در هم كشيد]
81- تكوير[در هم پيچيده شدن]
82- انفطار[شكافته شدن]
83- مطففين[كم فروشان]
84- انشقاق[دو شقه شدن و شكاف برداشتن]
85- بروج[برج ها]
86- طارق[ستاره ظاهر شونده]
87- اعلى[برتر]
88- غاشيه[فرا گيرنده]
89- فجر[سپيده دم]
90- بلد[شهر]
91- شمس[خورشيد]
92- ليل[شب]
93- ضحى[نور و روشنائى]
94- انشراح[گشاده شدن، وسيع شدن]
95- تين[انجير]
96- علق[خون بسته، زالو، كرم]
97- قدر[اندازه، سنجش، ارزش]
98- بيّنه[دليل روشن و حجت آشكار]
99- زلزال[لرزش و زلزله]
100- العاديات
101- قارعه[كوبنده]
102- تكاثر[افتخار به زيادى ثروت و عزّت]
103- عصر[زمان، بعد از ظهر، فشار و ...]
104- همزه[عيب جو و طعنه زن]
105- فيل
106- ايلاف[الفت دادن]
107- ماعون[ظرف غذا]
108- كوثر[خير فراوان]
109- كافرون[كافرها]
110- نصر[يارى]
111- تبّت[شكسته باد]
112- اخلاص[خالص كردن]
113- فلق[صبح]
114- ناس[مردم]

آخر الزمان...
ما را در سایت آخر الزمان دنبال می کنید

برچسب : معانی اسامی سوره های قرآن , نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 314 تاريخ : چهارشنبه 27 دی 1391 ساعت: 13:01


امام رضا(ع) درباره سلامت بدن چه فرموده اند؟

مامون در زمان حكومتش دانشمندان و علمای پزشكی را از نقاط مختلف دعوت كرده و جلسات بحث علمی تشكیل می داد تا به این وسیله هم این علم را بسط دهد وهم نام خود را در نقاط مختلف جهان معروف كند. امام رضا (ع) نیز در این جلسات شركت داشت و یكی از اعضای ثابت آن بود. مامون و افراد حاضر در بحث علمی از وجود آن حضرت بهره زیادی می جستند. امام در رساله پزشكی خود خطاب به مامون توصیه های بهداشتی فراوانی را آورده است.
ما در این مطلب، قسمتی از سخنان گوهربار حضرت رضا (ع) را در مورد رعایت نكات بهداشتی و حفظ سلامتی بدن آورده ایم. امیدواریم با توجه به توصیه های آن حضرت و بهره گیری از علوم جدید پزشكی، همیشه از بدنی سالم و به دور از هر گونه بیماری برخوردار باشید.
توصیه های سلامتی امام :

 

* كسی كه نمی خواهد معده اش آزار و آسیب ببیند، موقع غذا خوردن آب ننوشد. كسانی كه توام با غذاخوردن آب می نوشند، دستگاه هاضمه را از ابتدای كارش، از كار باز می دارند. اینها به عارضه ضعف دستگاه گوارشی مبتلا خواهند شد زیرا نوشیدن آب در اول طعام، معده را از هم باز می كند، و عارضه گشادی معده پدید می آورد.

 

* آنانكه می خواهند از بیماری بواسیر و رنج روده ای و درد قسمت پشت بدن در امان باشند، هر شب ده دانه خرمای برشته شده را با روغن گاو بخورند.

 

* كسی كه نمی خواهد از درد مثانه بنالد، حتی نباید یك لحظه هم ادرارش را نگاهدارد، اگر چه در پشت اسبی سوار شده باشد.

 

* كسانی كه بضعف حافظه دچارند، بهتر است همه روزه هفت مثقال كشمش سیاه ناشتا بخورند و نیز سه تكه زنجبیلی كه در عسل خوابانده باشد( زنجبیل پرورده) با كمی خردل ضمن غذای روزانه خود بخورند. برای تقویت نیروی فكری خوبست، همه روزه سه دانه هلیله با نبات كوبیده بخورند.

 

* كسی كه می بیند ناخنهایش زرد می شود و از هم می شكافد، یا اینكه اطراف ناخنهایش خراب میشود، باید عادت كند كه ناخنهایش را در هر پنجشنبه بچیند كه عادت به این كار از شكافتن ناخن ها و خرابی دور سرانگشت ها جلوگیری خواهد كرد. اگر كسی می خواهد كه به درد گوش گرفتار نشود، هر شب هنگام خواب اندكی پنبه در گوشهایش بگذارد.

 

* هر كس می خواهد در فصل زمستان از بیماری سرماخوردگی در امان بماند، همه روزه سه قاشق عسل بخورد. عسل سالم نشانه هایی دارد. آن دسته از عسل ها كه وقتی جلو دماغ می گیرید بوی تندش شما را به عطسه وامیدارد یا عسلی كه آدم را دچار بی حالی وسستی می كند، و آن عسلی كه زبان آدم را می سوزاند، عسل های خوبی نیستند. این عسلها قاتل جان آدمی میباشند.

 

*در فصل زمستان گل نرگس ببوئید، بوئیدن این گل را بطور استمرار رعایت كنید تا از شر سرماخوردگی در امان بمانید. همچنین استشمام( سیاه دانه) آدمی را از سرماخوردگی ایمن می دارد.

 

*برای جلوگیری از سرماخوردگی در روزهای تابستان، پرهیز از آفتاب و خوردن روزی یك عدد خیار فایده فراوانی دارد.

 

* كسانی كه می خواهند از سردرد و باد شكم در امان باشند، ماهی تازه بخورند. این عمل را هم در فصل زمستان و هم در تابستان انجام دهند، چون ماهی تازه برای پیشگیری از این گونه دردها بسیار سودمند می باشد.

 

* آنانكه می خواهند همیشه سردماغ و با نشاط باشند، تا می توانند از شام شب بكاهند و شب ها سبك بار به رختخواب بروند.

 

*كسانی كه نمی خواهند گوشهایشان سست و فروآویخته باشد، و یا اینكه از افتادن و بزرگ شدن لوزتین خود، بیمناك هستند، بهتر است هر وقت كه شیرینی می خورند، بدنبالش اندكی سركه غرغره كنند.

 

* كسانی كه می خواهد از ابتلا به مرض یرقان در امان بمانند، در فصل تابستان به اتاق های دربسته و دم كرده و بدون تهویه وارد نشوند و همچنین در فصل زمستان یك مرتبه از اطاق گرم به هوای سرد نروند، بلكه صبر كنند، تا بدنشان با هوای تازه مانوس شود.


* آنانكه از بادهای دردناك و شدید در بدن خود می ترسند، هفته ای یك بارسیر بخورند.


* كسانی كه به دندان خود علاقمندند قبل از خوردن شیرینی، كمی نان بخورندفلسفه این كار این است كه خرده های نان میان دندان ها را پر كند و نگذارد مواد شیرین به آنها آسیب بزند.

 

* آنانكه می خواهند غذایشان زود هضم شود و دستگاه هاضمه اشان كار خود را بآسانی انجام دهد، هر وقت كه می خواهند با شكم سیر برختخواب بروند، به پهلوی راست بخوابند و پس از مدتی از پهلوی راست به پهلوی چپ بغلطند و بخواب راحت فرو روند.


آخر الزمان...
ما را در سایت آخر الزمان دنبال می کنید

برچسب : دستورات غذایی از نظر امام رضا(ع),امام رضا(ع) درباره سلامت بدن چه فرموده اند؟ , نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 431 تاريخ : چهارشنبه 27 دی 1391 ساعت: 12:47


رفتار در منزل

همان گونه که موقعیت و جایگاه والا و ارزشمند امام رضا علیه السلام اقتضا می کند، زندگانی آن بزرگوار برای پیروانش الگو و اسوه بود. بنابراین اگر کسی بخواهد زندگی خود را براساس دستورات اسلام تطبیق دهد، باید به شیوه های عمل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و پیشوایان معصوم علیهم السلام رفتار نماید. که از آن جمله ستاره ی هشتم آسمان ولایت، امام علی بن موسی الرضا علیه السلام می باشد که با سخن و رفتارش در پی ارشاد و اصلاح جامعه بود که به برخی از این درس آموزی ها در این قسمت با عنوان «رفتار در منزل» اشاره می نماییم.

 

 

برنامه ریزی

حضرت رضا علیه السلام در ارشادات و راهنمایی های خود می کوشید زندگی مردم را نظام دار سازد. از این رو به موضوع برنامه ریزی و تدبیر در معیشت و تعیین برنامه توجه کامل داشت.

دستوران زندگی ساز و نظام بخش آن بزرگواران فراوان است. در یکی از آن دستورات برای برنامه ی زندگی چنین می فرمایند:

1ـ بخش از آن را برای ارتباط و راز و نیاز با خداوند قرار دهید.

2ـ بخشی دیگر را برای امور معاش و گذران زندگی تنظیم نمایید.

3ـ قسمتی را برای معاشرت با دوستان مورد اعتماد و آن ها که عیب شما را معرفی می نمایند و در باطن با شما اخلاص می ورزند قرار دهید.

4ـ بخش نهایی را برای بهره گیری از لذات مشروعتان قرار دهید. زیرا با استفاده از این اوقات است که شما قادر به تلاش در زمان های دیگر خواهید شد.

 

* تحف العقول صفحه ی 287 ؛ مستدرک الوسایل جلد 2 صفحه ی 423 ؛ بحارالانوار جلد 17 صفحه ی 208

در روایت دیگری در همین راستا چنین سفارش می نمایند:

برای فرد با ایمان سزاوار است (در صورت توانایی داشتن) در زمستان از خوراک افراد خانواده بکاهد و به وسایل گرمایی آنان بپردازد.

* روضة المتقین جلد 6 صفحه ی 260

در روایت دیگری فرمود: هرگاه انسان خوراک سال خود را ذخیره نماید، پشت وی از بار زندگی سبک می شود و آسوده خاطر می گردد.

امام باقر و امام صادق علیهم السلام تا زمانی که غذای سال خود را ذخیره نکرده بودند، خانه یا ملکی نمی خریدند.

 

* روضة المتقین جلد 6 صفحه ی 260

 

 

کارکردن برای مخارج

از دیدگاه امام رضا علیه السلام کار و کوشش برای تامین نیازهای خانواده شعبه ای از جهاد به شمار می رود و فرد تلاشگر به عنوان مجاهد راه خدا و گاهی برتر از آن شناخته شده است. از این رو می فرماید:

کسی که برای رفع نیازمندی خانواده کار و تلاش می کند و به دنبال کسب مال می رود، دارای پاداشی بزرگتر از مجاهد در راه خداوند است.

 

* فروع کافی جلد 5 صفحه ی 89

 

 

انجام کارهای خود

امام رضا علیه السلام که همواره به امر هدایت و ارشاد و رهبری و جهت دهی مردم می پرداخت، از کارهای شخصی خود نیز غافل نبود. از این رو نقل شده است:

در زمان خلافت هارون به دور از شان و موقعیت امامت در میان مردم آشکار می شد و برای خرید لوازم منزل خویش به بازار می رفت!

 

* عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد 2 صفحه ی 205

حسن وشاء گوید:

روزی بر امام رضا علیه السلام وارد شدم. آفتابه ای نزد حضرت بود. امام علیه السلام برای وضو گرفتن آماده می شد. نزدیک شدم تا آب بریزم تا آن حضرت وضو بگیرد. امام فرمود: ای حسن! این کار را انجام نده.

از امام پرسیدم: چرا مرا از انجام آن باز می دارید؟ آیا ثواب بردن من را نمی پسندید؟

امام فرمود: تو پاداش می گیری؛ اما من ناراحت می شوم.

از امام پرسیدم: چگونه چنین خواهد شد؟

فرمود: آیا نشنیدی که خداوند می فرماید: فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صاحال و لایشرک بعبادة ربه احدا ؛ هر کس به لقا و رحمت پروردگار امیدوار است باید نیکوکار شود و هرگز در پرستش خدا احدی را با او شریک نگرداند.

 

* سوره ی مبارکه ی کهف آیه ی 110

امام علیه السلام در ادامه فرمود: وضو گرفتن من برای نماز عبادت است، پس در این حال من کراهت دارم که در کار عبادت برای خدا شریکی قرار دهم.

 

* اصول کافی جلد 3 صفحه ی 69

 

 

پرهیز از تحمیل نظر خود

یک فرد شایسته همواره در این فکر و اندیشه است و تا جایی که می تواند تلاش کند، خواسته های مشروع خانواده ی خود را برآورده سازد و از تک روی و تحمیل کردن دیدگاه خود بر دیگران پرهیز دارد و افزون بر آن، خود را در مشکلات فراوانی گرفتار می سازد، تا خانواده اش بیشتر بهره مند شوند.

ابراهیم بن عباس گوید:

هیچ گاه علی بن موسی الرضا علیه السلام را ندیدم که به کسی در سخن خود ظلم و ستم نماید.

 

* عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد 2 صفحه ی 184 ؛ بحارالانوار جلد 49 صفحه ی 90

 

 

لباس پوشیدن در منزل

لباس مظهر ظاهری انسان می باشد، پس نمی توان نسبت به آن بی تفاوت بود. امام رضا علیه السلام بدین سبب توجه داشت و به گونه ای که برخی عیب جویان آن حضرت را متهم کردند.

آن حضرت در محیط خانه لباس عادی و خشن و جامه ای غلیظ و درشت می پوشید و هیچ گاه لباس نرم و ابریشمی نمی پوشید. اما هنگامی که در میان مردم ظاهر می گشت، لباس بهتری می پوشید. به گونه ای که نوع لباس آن حضرت را در بیرون از منزل خز و طیلسان (جامه ی گشاد و بلند) یاد کرده اند.

 

* بحارالانوار جلد 49 صفحه ی 91

 

 

غذا خوردن با اعضای خانواده

یکی از جلوه های مردم دوستی آن حضرت این بود که سعی داشت هرگز تنها غذا نخورد. از این رو، هر کس را که در آن اطراف بود، به خوردن غذا دعوت می کرد.

 

* بحارالانوار جلد 49 صفحه ی 101

ایشان به هنگام خوردن غذا دستور می داد سفره می گسترانیدند و همه ی افراد را از غلامان و خادمان و نیز مهمانان را بر سر یک سفره جمع می کرد، و حتی میرآخور اسبان را هم بر سر همان سفره می نشاند و با آنان غذا می خورد.

 

* بحارالانوار جلد 49 صفحه ی 161

 

 

آداب غذا خوردن

دین اسلام برای همه ی موارد شندگی دستورات لازم را یادآور شده است که نمونه ی آشکار آن را می توان در زندگانی پیشوایان معصوم علیهم السلام مشاهده کرد. از آن جمله آداب غذا خوردن و نوع غذا می باشد که در سیره ی رفتاری امام رضا علیه السلام یادآور شده اند.

امام رضا علیه السلام آهسته غذا می خورد و هم چنین کم غذا می خورد. که از نظر بهداشتی قابل توجه می باشد.

 

* عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد 2 صفحه ی 376 ؛ بحارالانوار جلد 49 صفحه ی 113

هم چنین آن حضرت دستور می داد که در سفره ی وی نمک باشد و خوردن غذا را با نمک شروع می کرد و اگر غذای وی داغ و گرم بود از خوردن آن خودداری می نمود.

 

* بحارالانوار جلد 66 صقحه ی 400

شخصی به نام نذار گوید:

دیدم امام رضا علیه السلام پیش از خوردن غذا دست خود را با دستمال خشک نمی کرد و هنگامی که غذا را می خورد، دست خود را می شست و با دستمال خشک می کرد.

 

* اخبار و آثار حضرت رضا علیه السلام صفحه ی 68

 

 

فرش و لوازم منزل

خانه ی امام رضا علیه السلام و اعضای وابسته ی آن تا اندازه ای وسیع بود. گرچه کاخ هم نبود، زیرا به سبب تشکیل کلاس های درس که در خانه ی آن حضرت برگزار می شد، افراد فراوانی رفت و آمد می کردند.

برخی از تاریخ نگاران وضع فرش خانه ی آن حضرت را این گونه توصیف کرده اند که آن بزرگوار در تابستان بر روی حصیر می نشست و در زمستان بر روی فرش های پشمی و مویین می نشست.

 

* بحارالانوار جلد 49 صفحه ی 89

گرچه برخی دیگر نوشته اند: فرش زیر پای امام پلاس بوده است. که در واقع آن هم نیز چیزی جز همان پارچه های پشمین نبوده است.

 

* عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد 2 صفحه ی 178

اما درباره ی دیگر لوازم منزل آن حضرت، تاریخ چیز دقیق و روشنی را بیان نکرده و وسیله ی زینتی خاصی یا اسباب و ابزار گران بهایی را نشان نمی دهد که البته حق نیز همان است.

 

 

مشورت کردن

از دیگر کارهای حضرت رضا علیه السلام در منزل، مشورت کردن با افراد خانواده، حتی با برخی از غلامان و خدمتگزاران بوده است.

 

معمر بن خلاد گوید:

یکی از غلامان امام رضا علیه السلام به نام «سحر» درگذشت. امام به معمر فرمود: فرد با فضیلت و امانتداری را به من معرفی کن.

معمر در پاسخ گفت: من کسی را به شما معرفی نمایم؟

امام علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با یارانش مشورت می کرد. آن گاه درباره ی آن چه می خواست تصمیم می گرفت.

 

* محاسن برقی صفحه ی 601

حسن بن جهم گوید:

گروهی خدمت امام رضا علیه السلام بودیم. ایشان یادی از پدر بزرگوارش کرد و فرمود: با این که عقل او بر تمام مردم برتری داشت و هیچ عقلی با او برابری نمی کرد، با این حال در بسیاری از وقت ها با یکی از غلامان سیاه پوست خود مشورت می کرد. به آن حضرت گفته شد: آیا با چنین کسی مشورت می کنی؟ در پاسخ فرمود: چه بسا دای تبارک و تعالی مشکلی را با زبان چنین شخصی برطرف نماید.

بسیاری از اوقات، درباره ی مزرعه یا باغ، آن حضرت را راهنمایی می کردند که آن بزرگوار بدان پیشنهادها عمل می کرد.

* عیون اخبار الرضا علیه السلام جلد 2 صفحه ی 29 ؛ بحارالانوار جلد 75 صفحات 19 و 98 و 254

آخر الزمان...
ما را در سایت آخر الزمان دنبال می کنید

برچسب : رفتارهای اخلاقی و اجتماعی امام رضا, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 387 تاريخ : چهارشنبه 27 دی 1391 ساعت: 12:35

مردی نزد امام صادق علیه السلام رفت. امام مشغول نماز خواندن بود. در این حال هدهدی آمد و بالای سر امام ایستاد.
وقتی نماز امام تمام شد، چند لحظه‌ای به هدهد نگاه کرد. شخص به امام عرض کرد:«آمده بودم از شما درخواستی بکنم ولی چیز شگفتی دیدم.»
امام فرمود:«چه چیز دیدی؟»
آن شخص گفت:«هدهد با شما چکار داشت؟»
امام فرمود:«آمده بود از ماری که جوجه هایش را می‌خورد شکایت کند. من هم از خدا خواستم مار را از بین برد.»
شخص گفت:«ای مولای من، هیچ یک از فرزندان من هم زنده نمی مانند و هر زمان که همسرم نوزادی به دنیا می‌آورد، نوزاد پس از چند روز می میرد.»
امام فرمود:«خواسته تو از جنس خواسته هدهد نیست، ولی هنگامی که به خانه‌ات بازگشتی، سگی داخل خانه می‌شود که همسرت می‌خواهد به او غذایی بدهد. به همسرت بگو به او چیزی ندهد و به آن سگ نیز بگو امام صادق به من دستور داده که به تو بگویم:«خدا لعنتت کند، از ما دور شو!» پس از آن ان شاءالله فرزندانت زنده خواهند ماند.»

شخص می گوید:
پس از اجرای دستور امام، فرزندانم زنده ماندند و من اکنون سه پسر دارم.

آخر الزمان...
ما را در سایت آخر الزمان دنبال می کنید

برچسب : امام صادق علیه السلام و مردی که فرزندانش می مردند, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 426 تاريخ : چهارشنبه 27 دی 1391 ساعت: 12:31

صحیفه سجادیه

صحیفه سجادیه

ردیف

عنوان

اجرا

حجم
(KB)

زمان
1 دعای اول صحیفه سجادیه 2.391 0:16:17
2 درود بر رسول خدا (ص) 1.058 0:7:11
3 درود بر حاملان عرش الهی و هر فرشته مقرب 1.746 0:11:53
4 درود بر پیروان پیامبران و تصدیق کنندگانشان 1.420 0:9:39
5 برای خود و برای یارانش 1.363 0:9:16
6 برای خود و برای یارانش 2.393 0:9:16
7 آنگاه که دشواری به او رو آورد 975 0:6:37
8 پناه جستن از ناخوشایندها 833 0:5:39
9 دراشتیاق به عمل آمرزش از خدای بزرگ باشکوه 780 0:5:17
10 در پناه بردن به خداوند بلند مرتبه 755 0:5:07
11 در عاقبت به خیری 741 0:5:01
12 در اعتراف و طلب بازگشت به سوی خداوند بلند مرتبه 2.162 0:14:43
13 در طلب حاجت ها از خداوند بلند مرتبه 1.781 0:12:07
14 آنگاه که به او تعدی می شد یا از ستمگران انچه دوست نمی داشت می دید 1.456 0:9:54
15 آنگاه که بیمار می شد یا دچار اندوه یا گرفتاری می گردید 956 0:6:29
16 آنگاه که از گناهانش درخواست گذشت می کرد 2.943 0:20:03
17 آنگاه که از شیطان یاد می شد و از او و از دشمنی و مکرش به خدا پناه می برد 1.721 0:11:43
18 آنگاه که آنچه از آن می هراسید 449 0:3:01
19 هنگام درخواست باران،بعد از خشک سالی 925 0:6:17
20 در اخلاق نیک و کردارهای پسندیده 4.533 0:30:54
21 آنگاه که چیزی او را اندوهگین می نمود و خطاها او را پشیمان می کرد 2.583 0:17:36
22 هنگام سختی و مشقت و دشوار شدن کارها 2552 0:17:23
23 آنگاه که عافیت و شکرگزاری بر آن را،از خداوند درخواست می فرمود 1.655 0:11:16
24 برای پدر و مادرس که سلام بر آنان باد 1.891 0:12:52
25 برای فرزندانش که سلام بر آنان باد 2065 0:14:03
26 درباره همسایگانش و دوستانش 850 0:5:46
27 برای مرزداران 3.535 0:24:05
28 پناهنده به خداوند تواناوبزرگ 885 0:6:00
29 انگاه که روزی بر او تنگ می شد 621 0:4:12
30 در یاری خواستن بر پرداخت وام 910 0:6:10
31 در یاد کردن توبه و طلب آن 3.950 0:26:56
32 پس از فراغت از نماز شب 3.689 0:25:09
33 در خیر طلبی 679 0:4:36
34 آنگاه که گرفتار آزمایش می شد 809 0:5:29
35 در خوشنودی ،آنگاه که به اهل دنیا نظر می کرد 669 0:4:32
36 آنگاه که به ابر و برق نگاه می کرد 1.070 0:7:16
37 آنگاه که به کوتاهی از انجام شکرگزاری اعتراف می نمود 2.003 0:13:38
38 در پوزش خواستن از دادخواهی های بندگان و از کوتاهی کردن در حقوقشان و در رهایی اش از آتش 605 0:4:05
39 در طلب بخشایش و رحمت 1.777 0:12:06
40 آنگاه که خبر فوت کسی را می شنید 828 0:5:37
41 در طلب پرده پوشی و نگهداری از گناه و کیفر 528 0:3:34
42 هنگام ختم قرآن 3.602 0:24:33
43 آنگاه که به ماه نو نگاه می کرد 1.090 0:7:24
44 انگاه که ماه رمضان می رسید 2.976 0:20:17
45 در روز فطر و در روز جمعه آنگاه که از نمازش فارغ می شد 5.549 0:13:49
46 در خداحافظی با ماه رمضان 2.029 0:37:50
47 در روز عرفه 9.608 1:05:33
48 روز عید قربان و روز جمعه 3.540 0:24:08
49 در دفع مکر دشمنان و رد سختی آنان 2.414 0:16:27
50 در ترس از خداوند 1.215 0:8:15
51 در زاری نمودن و فروتنی کردن 2.039 0:13:53
52 در اصرار به خداوند بلند مرتبه 1.621 0:11:02
53 در فروتنی برای خداوند ارجمند و بزرگوار 901 0:6:07
54 در برطرف نمودن اندوه ها 1.104 0:7:30

 

برای دانلود کردن زيارات فوق، روی آیکون  کلیک راست نموده
و  گزینه ...Save Target As را انتخاب نمایید.

آخر الزمان...
ما را در سایت آخر الزمان دنبال می کنید

برچسب : صحیفه سجادیه صوتی ,صحیفه سجادیه , صحیفه, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 431 تاريخ : سه شنبه 26 دی 1391 ساعت: 12:05

پس از پایان مراسم حج در سال دهم هجرت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از مکه به سوی مدینه حرکت کرد. هنگامی که کاروان به منطقه‌ای به نام غدير خم (در نزدیکی جحفه) رسید، جبرئیل از سوی خداوند، به پیامبر وحی فرستاد که:« یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته »؛ _سوره مائده، آیه 67_ (ای فرستاده ما؛ تمام آنچه را که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، به مردم ابلاغ کن؛ و اگر این کار را نکنی رسالت خود را انجام نداده‌ای.)

پیامبر که از لحن آیه، متوجه اهمیت این مأموریت شده بود، دستور داد کاروان متوقف شود. آنان که جلوتر بودند برگشتند و آنان که عقب تر بودند، به کاروان رسیدند.
هوا به شدت گرم بود و مردم قسمتی از عبای خود را روی سر انداخته بودند. برای پیامبر در زیر یکی از درختان سایبان زدند. پیامبر نماز ظهر را به جماعت خواند و آن‌گاه بالای یک بلندی که از جهاز شتران درست شده بود رفت و در برابر دیدگان ده‌ها هزار نفر از کاروانیان خطبه‌ای را با صدای رسا ایراد فرمود.

او در این خطبه به مردم یادآور شد که به زودی دعوت حق را لبیک می‌گوید و از میان آنها می‌رود. رسول خدا صلی الله علیه و آله در ضمن سخنانش چندین بار از مردم اعتراف گرفت که او در راه رسالت الهی‌اش کوشیده است.
آن گاه فرمود:« من در میان شما دو چیز نفیس و گرانبها می‌گذارم: یکی کتاب خدا که یک طرف آن در دست خداست و طرف دیگر آن در دست شما؛ و دیگری عترت و اهل بیت من. خداوند به من خبر داد که این دو یادگار هرگز از هم جدا نخواهند شد. هان ای مردم! از قرآن و عترت من تخطی نکنید و در عمل به دستورات‌شان کوتاهی نکنید که هلاک می‌شوید.»

آن گاه دست علی علیه السلام را گرفت و آن قدر بلند کرد که سفیدی زیر بغل هر دو برای مردم نمایان شد. او را به مردم معرفی کرد و از مردم پرسید:« بر مومنان چه کسی از خود آنها سزاوارتر است؟»
همگی پاسخ دادند:« خدا و پیامبر او بهتر می‌دانند.»
پیامبر فرمود:« خداوند مولای من است و من مولای مومنان؛ و من بر آنها از خودشان سزاوارترم.»
آن‌گاه فرمود:« من کنت مولاه فهذا علی مولاه »؛ (هرکس من مولای او هستم، این علی مولای اوست.) و این جمله را سه بار تکرار کرد و چنین ادامه داد:« اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار » (بار خدایا! کسانی را که علی را دوست دارند دوست بدار و کسانی را که با او دشمنند دشمن بدار. خدایا یاران علی را یاری کن، دشمنانش را خوار و ذلیل کن و او را محور حق قرار بده. )

آن گاه فرمود:« ای مردم! اکنون جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا؛ سوره مائده، آیه 3، (امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین جاودان شما پذیرفتم.)
پیامبر صدای خود را به تکبیر بلند کرد و فرمود:« خدا را سپاسگزارم که آیین خود را کامل کرد و نعمتش را به پایان رساند و از وصایت و ولایت و جانشینی علی پس از من خشنود گشت.»

پس از این سخنان، از بالای جهاز شتر فرود آمد و به علی دستور داد در خیمه بنشیند تا مردم با او بیعت کنند. پیش از همه‌ی افراد، ابوبکر و عمر به حضرت علی علیه السلام تبریک گفتند و او را مولای خود خواندند.
پس از آنها نیز تمام مسلمانان به دستور پیامبر خدا با عنوان عنوان امیرالمؤمنین به حضرت علی علیه السلام سلام و با او بیعت کردند.

آخر الزمان...
ما را در سایت آخر الزمان دنبال می کنید

برچسب : واقعه ی غدیر خم , غدیر خم , نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 395 تاريخ : سه شنبه 26 دی 1391 ساعت: 11:41

سوال : در مورد ظهور حضرت فاطمه در یكی از روستاهای پرتغال و داستان آن اطلاعات می خواستم .
باتشكرپاسخ : با سلام و تحیت.
دوست عزیز!
این نوشته بیان ساده ای از یک واقعه عظیم تاریخی است که در دهکده ای کوچک در کشوری کنار اقیانوس اطلس به وقوع پیوسته است. در آغاز این قرن فاطیما یک دهکده ناشناخته و محقر در کوهستانهای مرکز پرتغال بود.
اکنون نامی است که تقریبا برهمگان شناخته شده است زیرا بانوی ما در سال 1917 بر سه کودک خردسال ظاهر شد و با آنان گفتگو نمود.
واقعه از آن جا آغاز میشود كه سه كودك روستایی در اطراف دهكده چشم به حقیقتی میگشایند كه پس از آن در تاریخ زندگی این مردم سرچشمه یك اعتقاد عمیق میگردد...
جاسینتا هفت ساله، فرانسیسكو نه ساله، و لوسیا ده ساله كودكانی هستند كه در این واقعه شركت داشتند. انها در دهکده کوچکی به نام آل جوسترل در حدود دو کیلومتری فاطیما زندگی می کردند .مردمان ان روستا عمدتا چوپان وکشاورز بودند.
شاهد اصلی " لوسیا" است. او می گوید در سال 1916 میلادی یك سال قبل از دیدار ما با بانوی درخشنده فرشته ای بر ما ظاهر شد، سه بار این گفته را بر ما تكرار كرد:" نترسید من فرشته صلح هستم .خدایا من ایمان دارم باور دارم و عشق میورزم به تو، طلب استغفار میكنم برای آنان كه باور ندارند، عشق نمی ورزند و ایمان ندارند".
فرشته دوبار دیگر بر آنان در تابستان و پاییز ظاهر شد و هر بار یك چیز را از كودكان درخواست كرد، اینكه قربانی دهند و استغفار كنند برای گناه كاران و دعا كنند برای متحول شدن آن ها... . واین سه برخورد بچه ها را برای دیدن بانوی صاحب تسبیح ـ بانویی كه كودكان صادق روستا او را بعنوان بانوی صاحب تسبیح شناختند ـ آماده كرد.
در سال 1917 بچه ها دوبار نور درخشنده ای را دیدند و سپس بر بالای درختی
نور عظیمی ظاهر شد. بانویی درخشنده تر از خورشید به نام "فاطیما":
ـ نترسید نمیخواهم شما را بترسانم.
ـ شما كه هستید؟
ـ من فاطمه دختر پیامبرم.
ـ شما از كجا آمدید؟
ـ من از بهشت آمده ام.
ـ از ما چه میخواهید؟
ـ من آمده ام از شما بخواهم باز اینجا بیایید بعد خواهم گفت از شما چه میخواهم.
حقانیت سخن بچه ها را ابتدا پدر و مادر آنان تایید میكردند، زیرا آنها هیچ گاه
در زندگیشان دروغ نگفته بودند.
بانوی صاحب تسبیح بعد از آن هر ماه ظاهر شد و در ششمین دیدار و در آخرین دیدار؛ او بزرگترین معجزه خود را در دیدگان 70000 نفر انجام داد.
« معــــــــجزه »
بانوی ما در ماه ژوئیه گفت : درماه اکتبر معجزه ای اتفاق خواهد افتاد وهمه گفته های شما را باور خواهند کرد. لوسیا این کلمات را برای هرکسی که از او سئوال می کردند تکرار می نمود. روز سیزدهم اکتبر فرارسید هزاران نفر ازمردم از دور ونزدیک آمده بودند همه می خواستند معجزه ی گفته شده را ببینند.
هنگام ظهر لوسیا فریاد کشید: ساکت ! بانوی ما از آنسو دارد می آید. حالت چهره ی سه چوپان تغییر کرد یک ابر سفید کوچک آنها را در برگرفت لوسیا پرسید: شما از من چه می خواهید ؟ بانو جواب داد: "من می خواهم شما یک کلیسای کوچک به یاد بود من اینجا بسازید. من بانوی تسبیح هستم هرروز با تسبیح به دعا خواندن ادامه دهید. لازم است که مردم زندگی اشان را تغییر دهند ودرخواست بخشش برای آمرزیده شدن گناهانشان بنمایند واینکه آنها ازفرامین خداوند سرپیچی نکنند، کسانیکه اکنون از یاد او بسیارغافلند" .
لوسیا پرسید: شما ازمن چیز دیگری نمی خواهید؟ وبانوی تسبیح گفت: "من چیز بیشتری ازشما نمی خواهم و با سه دوست کوچکش خداحافظی کرد."
لوسیا فریاد زد: نگاه کنید او دارد می رود.
در واقع هزاران نفر دیدند که خورشید می رقصد ومی ایستد ودوباره به حرکت در می آید . سپس چنین به نظر رسید که خورشید خود را از آسمان آزاد کرده ومی خواهد برروی جمعیت بیفتد. مردم فریاد زدند: ای مسیح ما همه خواهیم مرد، بانوی ما به ما کمک کن.
بالاخره خورشید متوقف شد، وهمه نفس راحتی کشیدند.
همه جا این فریاد به گوش می رسید: معجزه ? معجزه........
از آن پس محل مورد نظر به زیارتگاهى پرشكوه براى كاتولیك هاى سراسر جهان مبدل شد و "فاطیما" نام گرفت.
و اما شاهدان عینی واقعه رویت فاطیما:
"لوسیا" وارد زندگی مذهبی شد و خود را وقف این واقعه كرد. چون بانو به او امر كرده بود برای ترویج عبودیت مدت بیشتری را در قید حیات بماند.
"فرانسیسكو مارتو" و "جاسینتو مارتو" سه سال بعد از این واقعه بر اثر یك بیماری ریوی از دنیا رفتند، زیرا بانوی درخشنده به دوكودك قول داده بود كه بزودی خواهد آمد و آن ها را با خود به بهشت خواهد برد... و سررشته این واقعه را به لوسیا سپردند كه از میان آن سه بچه تنها كسی بود كه هم صدای بانو را شنید هم بانو را دید و هم توانست با او سخن بگوید.
مردمان سراسر جهان و به ویژه مسیحیان كاتولیك كه لوسیا را در حد یك قدیسه مورد احترام و تكریم قرار مى دادند در طول حیات او چندین بار پیش گویى هایى از او دیدند كه ارزش و اعتبار این خواهر روحانى را در نزد آنها دو چندان كرد.
سر انجام " لوسیا دیانتوس " ـ آخرین بازمانده فاطیما ـ در سن 97 سالگى در صومعه كار ملیت، محلى در مركز كشور پرتغال، در تاریخ 12 فوریه 2005 درگذشت.
برگرفته از سایت تبیان

لینک دانلود فیلم = دانلود

آخر الزمان...
ما را در سایت آخر الزمان دنبال می کنید

برچسب : دانلود مستند فاطیما,مستند فاطیما,فاطیما,لینک دانلود مستند فاطیما, نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 4309 تاريخ : سه شنبه 26 دی 1391 ساعت: 11:18

ناصرعبدالهی خواننده پاپ ایرانی در سوم آذرماه ۱۳۸۵ در بندرعباس به دلایل نامشخصی بی هوش شد و به کما رفت و پس از گذراندن ۲۷ روز در کما سر انجام در ۲۹ آذر درگذشت. در مورد علت مرگ فرضیه های متفاوتی مطرح شده بود؛ از مسمومیت حاد به وسیله قرص آرامبخش، مصرف مواد مخدر تا برخورد جسم سخت به سر که البته هیچ کدام توسط اطرافیان و تیم معالجش تائید نشده اند. 

به تازگی محمد علی چاووشی رئیس موسسه مشکات و رئیس اسبق صنف تولیدات محصولات شنیداری در مصاحبه ای با سایت تبیان اعلام کرده ناصر عبداللهی «شهید اندیشه علوی» است.

چاووشی گفت: این که ایشان توسط چه کسانی شهید شدند یا به قتل رسیده اند، یک کار تخصصی است و باید از حوزه ی پلیس و کشف جرایم و اینها و مسئولان قضایی سوال شود.

چاوشی در مورد عبد اللهی گفت: ایشان جوانی بود که بر حسب یک اتفاق استعداد هنری اش کشف شد. من در 2 سال و مخصوصا یک سال آخر عمر یک حالت خاصی در او دیدم. نه من، خیلی ها شاهد بودند که ایشان دچار یک دگرگونی احوال شدند. در حقیقت دگرگونی در جغرافیای باور هایش رخ داه بود نگاه ایشان به دین از نوع دیگری شده بود . خیلی متوجه احوال و جایگاه اهل بیت شده بودند و به ائمه گرایش خاصی پیدا کرده بودند خصوصا به حضرت زهرا و حضرت امیرالمومنین. نظر به این ماجرا بود که سلفی ها و وهابی ها که مدح و ستایش و سرایش و ترویج مفاخر و مشایخ دین را حرام می دانند و شرک می دانند کما اینکه بوسیدن قبر پیغمبر خدا را شرک می دانند. متاسفانه در پیرامون زیست بوم محلی ایشان (بندر عباس) تفکر وهابی هم به شدت وجود داشت و هم بسیار ناراحت بودند از این روان بسیار عاطفی و عرفانی ایشان و محبت و عشق ایشان به اهل پیغمبر.

چاوشی گفت: اینجا بحث شیعه و سنی نیست. بحث فرقه ای است که الان در جهان منشا تروریسم است. فرقه ای است افراطی و نگاهی جزمی و تکفیری به ادیان و مذاهب و دگراندیشان که این فرقه، فرقه وهابیت است. که ریشه اش هم استعماری است. که متاسفانه آقای بن لادن از حوزه عمومی اندیشه اسلامی نیست از این نحله سلفی ها است. که همه جا منشا خشونت، تکفیر، دگرکشی و دگرستیزی هستند. این نحله شیعیان را از قدیم الایام رافضی و مهدور الدم می دانند. این تیپ آنطوری که من شنیده ام در منطقه ی ایشان، در روستای ایشان، در اطراف روستای ایشان و در بین بعضی از خویشاوندان ایشان وجود داشته است. طبیعتا اون کسانی که می پنداشتند ایشان باید چون وهابی ها و سلفی ها بیاندیشد، او را نمی توانستند تحمل بکنند. 

او افزود: زمانی که عبداللهی در بیمارستان بستری بود من از آقای دکتر امیدوار رضایی، رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی خواهش کردم (چون ایشان فوق تخصص مغز و اعصاب هستند) که تشریف بیاورند شاید بتوانند این جوان را از مرگ نجات بدهند. ایشان تشریف آوردند. معاینه کردند، مدارک و پرونده پزشکی را دیدند به من گفتند فلانی اینکه گفته اند ایشان مسموم شده،ایشان مواد مخدر مصرف کرده مطلقا در پرونده ایشان وجود ندارد .ایشان ضربه خورده. این صدمه که مغز ایشان پیدا کرده به دلیل اصابت ضربه ای است. این آثار کبودی که در صورت وی در عکس ها مشخص است به همین دلیل است. من هم با توجه به نظر یک متخصص پزشکی وقتی گقتند ناصر رو زدند از اقوام پیرامون ایشان سوال کردم که مگه کسی ایشون رو زده ؟ گفتند بله و ماجرایش هم مفصل است. گفتم چرا؟ گقتند به خاطر همین تغییرات فکری و عقیدتی که پیدا کرده بود خیلی ها از دستش ناراحت بودند. در اون شرایطی که این جوان با مرگ دست و پنجه نرم می کرد، فرصت سوال و پرسش بیشتری نبود.

چاووشی در تعریف شهید اندیشه علوی گفت: ما یک تعریفی از شهید داریم. کسی که با عشق اهل بیت بمیرد شهید محسوب می شود. نه من صد نفر شاهدند که ناصر عاشق اهل بیت بود و به خاطر همین عشقش نیز کشته شد.

آخر الزمان...
ما را در سایت آخر الزمان دنبال می کنید

برچسب : روایتی,از مرگ ناصر عبداللهی , نویسنده : بد گرل badgirl1391 بازدید : 442 تاريخ : يکشنبه 24 دی 1391 ساعت: 7:02